رضا

ೋღ☃ღೋعشق من ೋღ☃ღೋ

رضا

ೋღ☃ღೋعشق من ೋღ☃ღೋ

ترس به یاد موندنی

کمرت یه ذره درد بگیره اونوقت یه جوری خودتو بزنی به درد کشیدن که دیگران فکر کنن داری واقعا از درد بیهوش می شی و نمی تونی تکون بخوری یا حرف بزنی  اونوقت دیگران چه حالی می شن ؟


من در نقش دیگران بودمو رضا در نقش اونی داشت الکی درد می کشید


یه لحظه نفسم تو سینه حبس شد و نمی دونستم چی کار کنم


محکم جیغ زدم رضااااااااااااااااااااااااااااااا 


بعد شروع کردم بلند بلند گریه کردن


مگه بند میومد حالا

اشک پشت سر اشک .


نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1390/06/02 ساعت 01:11 ق.ظ

الهی که دیگه اشکاتو نبینم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد