نمی دونم از کجا شروع کنم و بنویسم ولی امشب عجیب حال و هوای نوشتن دارم
تو دلم کلی حرفه
دلم می گیره
آرامش ندارم
نمی دونم چرا احساس می کنم به اندازه ی کافی خوب نیستم
شاید این احساس باعث شروع پیشرفت معنوی آدم بشه
قبلا تجربش کردم
به هر حال تو سنی هستم که باید تامل کنم تا بتونم آینده ی بهتری رو برای خودم بسازم
بعضی وقتا احساس می کنم اطرافیانم اصلا مثل من نیستن و بعدش یه سوالایی میاد تو ذهنم که آیا باید مثل من می بودند یا نه همه جا همین طوره تا بوده همین بوده !( البته منظورم نامزدم نیستا )
بقیه تا بعد...
عشق منم اسمش ماراله
امبدوارم همیشه خوش بخت باشین
مرسی.
شما هم همینطور